عمو حسن.... یک داستان از عشق

2020 ж. 25 Сәу.
293 Рет қаралды

در هفت سال گذشته روزها و شبهای بسیار زیادی را تا دیروقت با عمو حسن گذراندم... تو گوئی فروشگاه درویش در مرکز توکیو مصداق واقعی این شعر مولاناستچه شکرفروش دارم که به من شکر فروشدکه نگفت عذر روزی که برو شکر ندارمدکان عمو خانه امیدی بوده برای هر مشتری با هر سلیقه ای و هر خواسته ای ... و هیچکس دست خالی و ناامیداز آن خانه دل خارج نمیشد
امیدوارم از این روایت زیبا لذت ببرید
افشین والی نژاد

Пікірлер
  • دایی حسن جون جونم دوست داریم عزیز دلم مهربانم

    @user-vt2px5zy6k@user-vt2px5zy6k Жыл бұрын
KZhead