به منظور اطلاع از اضافه شدن کتابهای جدید، در کانال ما عضو شوید:
bit.ly/32WNB6G
کتاب صوتی یک روز مانده به عید پاک اثر زویا پیرزاد
داستان خاطرات فردی به نام ادموند را بیان می کند. در بخش اول ادموند کودک است؛ در بخش دوم ازدواج کرده و دختری به نام آلنوش دارد و در بخش پایانی همسر خود را از دست داده و تنها زندگی می کند. زمان روایت هر سه فصل، یک روز پیش از عید پاک است.
زمینه اصلی داستان جدال بین سنت، غرور و تعصب با عواطف انسانی و تعلقات ذهنی انسانهاست. آنجا که باید بین «عشق، احساس و خانواده» و «جامعه» یکی را انتخاب کرد. زویا پیرزاد در این داستان با نثری بسیار ساده و روان این جدال را به تصویر کشیده است.
موضوع ستم بر زنان، به خصوص در فصل نخست و در مناسبات پدر و مادر ادموند، تجلی پیدا میکند. مادر ادموند از زیباترین شخصیت های زن ادبیات ماست که با ایجاز و استادی پرداخته شده است؛ زنی سودایی، در چنگال مردی سطحی گرفتار آمده که کوچک ترین استعدادی برای درک زیبایی و ظرافت ندارد؛ زنی که از آشپزی و خانهداری بیزار است، ساعتها دست زیر چانه جلوی پنجره می نشیند و بیرون را تماشا میکند، از زخم زبان بستگان شوهرش درباره ناتوانی در خوب درست کردن دلمه رنج میبرد، دوست دارد متفاوت باشد، گلدوزی های زیبایی می دوزد، اما آنها را به کسی نشان نمیدهد، دوست دارد شبی را با پسرش در هتل بگذراند، گویی محیط خانه، بستگان و جامعه چیزی را درون این زن نابود می کند.
***
«زویا پیرزاد» از مطرح ترین بانوان نویسنده ایرانی معاصر است. این داستان نویس ارمنی تبار فعالیت خود را با ترجمه کتاب های گوناگون و نوشتن داستانهای کوتاه برای نشریه ها آغاز کرد.
پیرزاد پیش از روی آوردن به داستان نویسی، کتابهایی ترجمه کرد که «آلیس در سرزمین عجایب» اثر لوییس کارول و «آوای جهیدن غوک»، مجموعه هایکوهای شاعران آسیایی، از جلمه آنهاست.
وی در سال ۱۳۷۰، ۱۳۷۶ و ۱۳۷۷، سه مجموعه از داستان های کوتاه خود را به چاپ رساند؛ «مثل همه عصرها»، «طعم گس خرمالو» و «یک روز مانده به عید پاک» به سبب نثر متفاوت خود با استقبال مردم رو به رو شدند. داستان کوتاه «طعم گس خرمالو» برنده جایزه بیست سال ادبیات داستانی در سال ۱۳۷۶ شد.
راوی: فریبا متخصص، رضا عمرانی
#Ketabkhan#کتاب صوتی#کتاب گویا#کتاب خوان#Ketab Gooya #Ketab_gooya_Soti #رضا_عمرانی #فریبا_متخصص
لازم به ذکر است که این کتاب گویا، اقتباسی بوده و بصورت خلاصه شده بمنظور پخش رادیویی، بازنویسی شده است
00:00:00 فصل اول
00:14:43 فصل دوم
00:34:17 فصل سوم
00:44:20 فصل چهارم
00:56:55 فصل پنجم
01:10:13 فصل ششم
01:24:§5 فصل هفتم
01:36:18 فصل هشتم
01:47:21 فصل نهم
01:58:36 فصل دهم
02:20:53 فصل یازدهم
خیلی ممنون💐
احسنت عالی بود،بسیارلذت بردم واشک ریختم.👍👏💞🌷
سلام ودرود فراوان خدمت شما. مثل همیشه عالی بود سپاس 💐💐💐💐💐
بی نهایت سپاسگزارم. . بسیار بسیار عالی
بسیار لذت بردم از کتاب و از اجرا . متشکرم
عالی عالی ممنونم
بسیار زیبا من ارامنه رو خیلی دوست دارم
بسیار عالی بود متشکرم واقعا لذت بردم
عالیه عزیزان خسته نباشید 🙏👌😍
عالی بود هم کتاب هم خوانش شما عزیزان
خیلی خیلی مچکرم از رمان زیبای خانم زویا پیرزاد هموطن ارمني من. از راویان بابت زحمات کارشان و اهدا این روایت که برای من مثل هدیه زیبا هست، نهایت تشکر را دارم. فقط برای من لهجه زبان فارسی هموطنان آرامنه خوشایند نیست. چون اینکار میتواند دیواری بین هموطنان بوجود بیاورد. عربها و ترکها و کردها و .... همه لهجه دارند و تقلید این لهجه ها همیشه جدایی بوجود میآورد. من عاشق همه ایرانی ها هستم به غیر قاتلین و ظلمهای ایرانی. شاد و سلامت و پاینده باشید
خیلی لهجه ارمنی ها قشنگه اینام باید اداشون رو درمیاوردن 😅
بسیار زیبا ولی کاش کمتر سانسور میکردید، مثلا آنوش به طاهره میکفت:دختر سرایدار مسلمان.
اينقدر سانسور شده بود كه نفهميدم چى شد😒
راویان عالی بودن ولی از کتاب چیزی نفهمیدم
چطور میشه برای شما اجرا کرد؟ با سپاس
خيلى سانسور شده بود😑
It was a good story and I had listented to twice; then I commented to say how I loved it...but after monthes I see my like and comment has been removed...why?🤔🤔🤔
ما معمولا کامنتها را پاک نمیکنیم مگر آنکه حاوی عبارت توهینآمیز باشد. در مورد لایکها که اصولا نمیتوانیم دخالتی داشته باشیم و اجازه پاک کردن آنها را نداریم.
@@KetabKhanCH نه من منظورم این بود که یوتیوپ پاک کرده نه شما . برای همین کامنت انگلیسی گذاشتم. ممنونم
Thanks❤ Very nice book and narration❤
چرا بعضی از شخصیت ها و اتفاقات داستان بدون توضیح رها شدند؟ طاهره، مادرش، ماجرای آقای مدیر در شهر ساحلی و ارتباط او با مادر ادموند، بهزاد و خیلی موارد دیگه، همگی مبهم رها شدند
خیلی داستان جالبی بود و من لذت بردم و لهجه ها ی ارمنی خیلی خوب بود ومرا. بیاد دوستان ارمنیام در.مدرسه ام در ایران انداخت
به جای سانسور کلا قیچی کردن.
مدیر با مادر ادموند برنامه نداشت با ماد ر طاهره داشت.
حیف صدا های شما. ولی با این داستان فقط برای صدای نازنین شما 👏👏👏👏🙏🙏🙏🙏
چرا حیف !!!من لذت میبرم از این صدا ها 🤩
@@mitmir3380